نوشته شده توسط : محـــــــــــمد

 

تاین بی،تمدن بشری را در تهدید دشمنان داخلی می بی ند :هجوم دیوانه وار و تصاعد سرسام آور مصرف و مصرف ومصرف.!
، اعلام خطر کرده است که انسان یک بعدی شده است ،همچون ابزار.مار کوزه
اریش فروم ، دیوژن وار، اما باچراغ خاموش گرد این شهر می گرددو انسان به خود را نو میدانه می جوید .
البرت کامو ، فریاد بر آورده است که در شهر اران طاعون آمده است ودر معبد این شهر اطفال معصوم بی آنکه بدانند چرا از بیماری مرموزی میمیرند .
شاندل :خطربزرگ برای انسان امروز انفجار بمب اتمی نیست استحاله ی انسان است انسان زدایی نوع بشر!
فطرت دارد تغییر شکل می دهد.
امروز سرها دارند از بند آزاد می شوند اما مردم جهان را از درون به بند می کشند . آزاد است که رأی خود را ، به سود هر که می خواهد در صندوق بریزد اما خناس جن وانس پیش از آن رأی خود را در سینه ی او ریختند (مسخ انسان )
انسان پیش از تولدش تعیین شده است. زندگی نمی کند بلکه نصب می شود شانس ان را یافته است که تا انتهای جهان بتازد امادیگر دارد برای همیشه خدا را و انسان را از دست می دهد.
امه سزر:هیچ کس حق ندارد قیم مردم باشد واز طرف مردم حرف بزند!
شاندل:آنجا که مردم خود حضور ندارند سخن گفتن از مردم دروغ است که بی آزرمی بسیار خواهد!
ریرا که فقط خدا حق دارد که به جای خلق تصمیم ،چه،تنها خلق حق دارد ، بر روی زمین ،جانشین خدا باشد!
ابراهیم وار زندگی کن ، و در عصر خویشن ، معمار کعبه ایمان باش ، قوم وخویش را از مرداب زندگی راکد وحیات مرده و آرام خواب و ذلت جور و ظلمت جهل ، به حرکت آر ،جهت بخش ،به حج خوان و به طواف آر ؛
سرزمین خویش را منطقه ی حرم کن !
که در منطقه ی حرمی ؛
عصر خویش را زمان حرام کن؛
که در زمان حرامی ؛
و زمین را ، مسجد الحرام کن ک؛
که در مسجد الحرامی ؛
که : زمین مسجد خداوند است
و می بینی که:
نیست!


:: موضوعات مرتبط: حج! , ,
:: بازدید از این مطلب : 393
|
امتیاز مطلب : 94
|
تعداد امتیازدهندگان : 21
|
مجموع امتیاز : 21
تاریخ انتشار : سه شنبه 3 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محـــــــــــمد

هر زمان شایعه ای روشنیدیدو یا خواستید شایعه ای را تکرار کنید این فلسفه را در ذهن خود داشته باشید!

در یونان باستان سقراط به دلیل خرد و درایت فراوانش مورد ستایش بود. روزی فیلسوف بزرگی که از آشنایان سقراط بود،با هیجان نزد او آمد و گفت:سقراط میدانی راجع به یکی ازشاگردانت چه شنیده ام؟

سقراط پاسخ داد:....

 

"لحظه ای صبر کن.قبل از اینکه به من چیزی بگویی از تومی خواهم آزمون کوچکی را که نامش سه پرسش است پاسخ دهی."مرد پرسید:سه پرسش؟سقراط گفت:بله درست است.قبل از اینکه راجع به شاگردم بامن صحبت کنی،لحظه ای آنچه را که قصدگفتنش را داری امتحان کنیم.

اولین پرسش حقیقت است.کاملا مطمئنی که آنچه را که می خواهی به من بگویی حقیقت دارد؟مرد جواب داد:"نه،فقط در موردش شنیده ام."سقراط گفت:"بسیار خوب،پس واقعا نمیدانی که خبردرست است یا نادرست.

حالا بیا پرسش دوم را بگویم،"پرسش خوبی"آنچه را که در موردشاگردم می خواهی به من بگویی خبرخوبی است؟"مردپاسخ داد:"نه،برعکس…"سقراط ادامه داد:"پس می خواهی خبری بد در مورد شاگردم که حتی درموردآن مطمئن هم نیستی بگویی؟"مردکمی دستپاچه شد و شانه بالا انداخت.

سقراط ادامه داد:"و اما پرسش سوم سودمند بودن است.آن چه را که می خواهی در مورد شاگردم به من بگویی برایم سودمند است؟"مرد پاسخ داد:"نه،واقعا…"سقراط نتیجه گیری کرد:"اگرمی خواهی به من چیزی رابگویی که نه حقیقت داردونه خوب است و نه حتی سودمند است پس چرا اصلا آن رابه من می گویی؟



:: موضوعات مرتبط: سه پرسش سقراط , ,
:: بازدید از این مطلب : 318
|
امتیاز مطلب : 98
|
تعداد امتیازدهندگان : 21
|
مجموع امتیاز : 21
تاریخ انتشار : یک شنبه 1 اسفند 1389 | نظرات ()